پاهایم پای جاده رفت
دستانم به دست باد
نگاهم در انتظار....
دلم هم به هوای تو
و من ، برای خودم هیچ ندارم
این نظر توسط یغما در تاریخ 1394/06/30 و 14:42 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام خاک به سرم الان کامنتتونو دیدم شما آقاااااااایید؟ ببخشید دونه دونه کامنتامو چک کردم ببخشید اگه شعری یا متنی نوشتم که باعث رنجش شما بشه بخدا فکر نمیکردم آقا باشید چون لینک دوست خویم آهو رو رو تو لینکاتون دیدم اون به هرکسی آدرس نمیده
واسه همین یکم گمراه شدم البته الان اهدن الصرات مستقیمم آهان جدیدا چند تا دوست خیلی خوب ادبی پیدا کردم اونا رو هم لینک کن و بهشون سر بزن مثل خودت ماهن بازم ازت معذرت میخام دوست خوب من پاسخ : سلام خواهر عزیزم
پستها و کامنتهای شما همه خوب یا بهتره بگم عالیه و من نتنها ناراحت نشدم بلکه از خواندن آنها مسرور میشم سپاس از حضور سبزت |
این نظر توسط یغما در تاریخ 1394/06/30 و 14:32 دقیقه ارسال شده است | |||
به خداحافظی تلخ تو سوگند ، نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ، ولی لب هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس ِِ هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من ، جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه ، خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد… سلام دوست خوبم کم پیدایی مهربون؟ پاسخ : کوچه ای را بود نامش معرفت
ساکنینش بامرام از هر جهت گرچه بن بست بود مثل قلب من آخرین خانه تو بودی دوست من . . . |