loading...
سنگ صبور2
تنها(مهرداد) بازدید : 194 یکشنبه 24 آبان 1394 نظرات (2)

گفتی که میبوسم تو را گفتم تمنا میکنم

گفتی اگر بیند کسی گفتم که حاشا میکنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسون گری او رازسروا میکنم

گفتی که تلخی های می گر نا گوارافتد مرا

گفتم که با نوش لبم آن راگوارا میکنم

گفتی چه میبینی بگو در چشم چون آیینه ام

گفتم که من خود را در اوعریان تماشا میکنم

گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما میکند

گفتم که با یغما گران باری مدارا میکنم

گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم

گفتم که ارزان تر از این من با تو سودا میکنم

گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا میکنم

گفتی اگر پای خود زنجیر عشقت وا کنم

گفتم ز تو دیوانه تر گفتم که پیدا میکنم

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط یغما در تاریخ 1394/08/30 و 22:27 دقیقه ارسال شده است

هرچه نامت می نشیـند بر لبانم بیشتر
لرزه می افتـد به سرتاپای ِ جانم بیشتر

دوســتت دارم چنان که آیدا را شاملو
وای اگر که بو کنند از این دهانم بیشتر

سهم ِ شیرین گرچه از فرهاد شد یک بیستون
سهم ِ تو از چلستــــون ِ اصفهانم بیشتر

پیرهن از رنگ های ِ شاد می پوشی و من
میشود رنگین کمان در آسمــــانم بیشتر

مثل ِ ماژیکی که بر هر نکته ای خط میکشد
میکشی رژ بر لبت یعنی بخانم بیشــتر

مست ِ مستم کن چنان تا شهر را برهم زنم
هی بریز از بوسه ات در استکـانم بیشتر

در دلم قصــر ِ تو هر اندازه بالاتر رود
عاشق و آواره و بی خانمــانم بیشتر

دشمنانم گرچه میخندند بر تشویش ِ من
عارشان می آید از من دوستانم بیشتر


پاسخ : دکترم تجویز کرده شعردرمانی کنم
روبه روی چشمهای تو غزلخوانی کنم

شعر فروردینی و اردیبهشتی منع کرد
گفت باید نسخه را پاییز و آذری کنم

این نظر توسط صحرا در تاریخ 1394/08/30 و 22:21 دقیقه ارسال شده است

شاه دلم گدا مکش ، من شده ام گدای تو



گر چه ستم کنی به من،جان و تنم فدای تو



مهر تو از وجود من ، با غم دل نمی رود



مهر منت به دل نشد ، هر چه کنم برای تو



از همه کس گذر کنم ، از تو گذر نمی شود



مشکل تو وفای من ، مشکل من جفای تو



کن نظری که تشنه ام ، بهر وصال عشق تو



من نکنم نظر به کس ، جز رخ دلربای تو



جان من و جهان من ، روی سپید تو شدست



عاقبتم چنین شود ، مرگ من و بقای تو



از تو برآید از دلم ، هر نفس و تنفسم



من نروم ز کوی تو ، تا که شوم فنای تو



دست ز تو نمی کشم ، تا که وصال من دهی



هر چه کنی بکن به من ، راضی ام از رضای تو
پاسخ : سلام مهربون
سپاس از حضور سبز و زیبایت
همیشه شاد و پایا باشی


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 112
  • کل نظرات : 144
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 72
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 193
  • بازدید ماه : 587
  • بازدید سال : 3,191
  • بازدید کلی : 40,101
  • کدهای اختصاصی