loading...
سنگ صبور2
تنها(مهرداد) بازدید : 74 شنبه 29 اسفند 1394 نظرات (3)

 

گشت گرداگرد مهر تابناک,ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان , ای تو گرداننده ی مهر و سپر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین

@@@@@@@@@@@@@@@

فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم
بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد!

 

تنها(مهرداد) بازدید : 69 شنبه 29 اسفند 1394 نظرات (0)

 

به آوای دل گوش کن

اگر حالت خوبست ، به باورهایت ایمان بیاور

اگر حالت خوب نیست، همچون خانه کلنگی

بکوب، از نو بساز،

برای دگرگونی دیر نیست...

هر گونه ای که هستی،

دلت را بسپار به خدا...

 

 


تنها(مهرداد) بازدید : 71 جمعه 21 اسفند 1394 نظرات (0)

 

 

امشب گل باغ علی پژمرده گشته


 ماه از خانه مرتضی هجرت كرده و ستارگان عزادارند.


امشب كهكشان ولایت


غرق در ماتم است و در سكوت شب


صدایی جز نوحه علی و فرزندانش شنیده نمی شود.


حرامیان در اندیشه ظلمی دیگر به خواب رفته اند


و غرق در دنیای آلوده خویشند.

 

 


 

 

تنها(مهرداد) بازدید : 119 یکشنبه 09 اسفند 1394 نظرات (4)

روی قبرم بنویسید...کسی بود که رفت...

لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت...

بنویسید،از آغوش خدا آمده بود...

هیچکس هیچ نفهمید چرا آمده بود؟؟؟

بنویسید، نفهمید کسی ، دردش را...

هیچکس درک نمی کرد، رخ زردش را...

بنویسید: که یک عمر کسی را کم داشت...

در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت...

بنویسید: هوای دل او ابری بود...

بنویسید: که اسطوره ء بی صبری بود...

بنویسید: پرش لحظه ی پرواز شکست...

بنویسید: دلش را به دل پیچک بست...

روی قبرم بنویسید: دلی عاشق داشت...

دور تا دور دلش یاس و اقاقی میکاشت...

رج به رج فرش دلش را گره با خون می زد...

شهرتش طعنه به رسوایی مجنون میزد...

بنویسید: که با عدل جهان مساله داشت...

بنویسید: که از عالم و آدم گله داشت...

شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود...

بنویسید: که او پای دلش در گل بود...

بنویسید: که پروانه صفت سوخت پرش...

بنویسید:غمی بود به چشمان ترش...

بنویسید: که همواره غمی پنهان داشت...

بنویسید: به تقدیر و قضا ایمان داشت...

بنویسید: جوان رفت کهنسال نبود...

بنویسید: اگر حرف نزد... لال نبود...

 

 

 

تنها(مهرداد) بازدید : 87 یکشنبه 09 اسفند 1394 نظرات (1)

این همه درد مرا طاقت ندارد پنجره

لحظه های تلخ را عادت ندارد پنجره

می  کشاند پشت قاب شیشه ای چشم مرا

چون به چشم عابران دقت ندارد پنجره

ماه شبها از بلور پیکرش رد می شود

پرده می گوید به شب، غیرت ندارد پنجره

بس که با حسرت کنار شیشه ها کز می کنم

در حصار چوبی اش راحت ندارد پنجره

صبحها من از او خورشید را حس می کنم

خواب در چشم و غم غربت ندارد پنجره

گاهگاهی بیصدا انگار هم درد همیم

مثل من- حس میکنم فرصت ندارد پنجره

آن قدر از تو برایش گفته ام عاشق شده

جز دلی بی تاب و پر حسرت ندارد پنجره

 

 

 

تنها(مهرداد) بازدید : 359 دوشنبه 26 بهمن 1394 نظرات (1)

 

ناله از دوری آن کن که تو را می فهمد

عشق خود صرف همان کن که تو را می فهمد

درد دل،شعر قشنگ،این  همه احساس لطیف

به کسی این سه بیان کن که تو را می فهمد

نوجوانی و جوانی چو بهاریست به عمر

پای آن ، عمر خزان کن که تو را می فهمد

دل به هر بار غم و درد فرو می ریزد

به کسی پس نگران کن که تو را می فهمد

عاشقی سود ندارد به خدا من دیدم

پای آن یار زیان کن که تو را می فهمد

گر غمت خلق بدانند شماتت بکنند

پیش آن سرت عیان کن که تو را می فهمد

بگذر هر که دلش با تو نباشد برود

به کسی هی تو بمان کن که تو را می فهمد

 

 

 

 

 

 

تنها(مهرداد) بازدید : 450 چهارشنبه 21 بهمن 1394 نظرات (0)

عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو

خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو

قرعه امروز به نام من و فردا دگری

می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو

مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی

گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو

هر مرد شتربان اویس قرنی نیست

هرشیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست

هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد

هر مرده دلان پند مده خویش میازار

زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست

جایی که برادر به برادر نکند رحم

بیگانه برای تو برادر شدنی نیست..

 

مولانا

 

 

 

تنها(مهرداد) بازدید : 65 دوشنبه 19 بهمن 1394 نظرات (1)

 

من لحظه لحظه بودنت را دوست دارم

هر جا که  باشد دیدنت را دوست دارم

در خلوت کافه یا توی خیابان

یک مرتبه بوسیدنت را دوست دارم

ماه منی ، من برکه ای آرام هستم

در آغشم خوابیدنت را دوست دارم

گاهی اسیر عشوه هایت می شوم و

اینگونه من دل بردنت را دوست دارم

باشد تو سیب سرخ و ممنوعه ولی من

تبعید بعد از خوردنت را دوست دارم

هر چند می خندی به احوال خرابم

اما همین خندیدنت را دوست دارم

بگذار پایان غزل را هم بگویم

حتی خیال بودنت را دوست دارم

 

 

تنها(مهرداد) بازدید : 83 شنبه 10 بهمن 1394 نظرات (3)

دلگیرو، آری من دلگیرم

من از انسانها دلگیر نیستم

من از آفریدگار انسانها دلگیرم

آری من از خدا دلگیرم چون مرا ترکیبی از دوتا

از پیامبرانش می پندارد

آری او فکر می کند که من نوح هستم که

نهصدو پنجاه سال عمر کنم

و یا اینکه یعقوبم که سالها در انتظار یوسفش صبر کرد

نه خدا من نه نوح هستم و نه یعقوب

من بنده ای از بندگان ناچیز تو هستم که نه عمر نوح رو دارم و نه صبر یعقوب رو

پس بیش از این مرا امتحان نکن و منتظر نذار

آری خدا من بخاطر اینها از تو دلگیرم

به من بگو

به کدامین گناه؟

به کدامین جرم؟

 

 

 

تعداد صفحات : 12

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 112
  • کل نظرات : 144
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 144
  • بازدید ماه : 538
  • بازدید سال : 3,142
  • بازدید کلی : 40,052
  • کدهای اختصاصی